نه ... نه ،
ای همه جان
تا دلم ترا دید
تیر محبتت سینه ام را شکافت و خون بهایم گشتی.
تو انیس شبهای تاریک من
و مهر روان منی
و در عشق ،
نتیجه و مقصود سرّ منی
ای آرزوی من
ای همدم و همراز من در شب تاریک
ای بسیار نیکی کننده و مهربان
ای همه مهربانی ها
بر عاشقی که هم قسم فرسودگی و پژمردگی است ،
نیکی کن.
ای که زاری من برای توست،
تا کی آوارگی و بی پناهی مرا می خواهی و ممانعت می کنی؟
تا کی به خلوت نشینی و فروتنی
فردای وصالت را طلب کنم؟
مرا بر سر پیمان بر .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ